مهندس حافظ شورچی استاد دانشگاه و تحصیلکرده اقتصاد و علوم سیاسی است و به باور ایشان اقتصاد و سیاست را توامان باید شناخت چرا که این دو از هم متاثر هستند . فرهنگ را هم میتوان در ذیل مفهوم کلان سیاست فهم کرد . ایشان صبورانه و با کمال خضوع پذیرفتند تا به گفت و گو در باب جهانی شدن و وضعیت کشورمان بپردازیم . موضوعی که عنوان یکی از پژوهش های تازه ایشان است .
با تشکر از وقتی که در اختیار ما گذاشته اید ، برای ورود به بحث به پدیده جهانی شدن و مباحث نظری پیرامون آن بپردازید و اینکه جهانی شدن اساساً از دیدگاه شما چگونه فرایندی است؟
بحث در باب ابعاد نظری جهانی شدن و نظرات مختلف پیرامون آن از اهمیت بالایی برخوردار است چرا که اساساپیش از هر کنش و اقدامی باید شناخت و معرفت کافی به دست آید شناخت پدیده جهانی شدن مقدم بر هر گونه تصمیم در باب آن است تا این روند جدید را نشناسیم تمام اقدامات و مباحث دیگر معلق و کم اهمیت خواهد بود، البته از این نکته هم نباید غافل شد که همیشه واقعیت های موجود داخلی و بین المللی با انتظارات و باید نظری هماهنگی ندارد اکثر نظریه های جهانی شدن (به صورت کلی )منشا غربی دارند و اندیشمندان غربی به فراخور نیاز و نگاه خود جهان و روندهای در جریان آن را نگریسته اند و این باعث شده تا ماهمیشه به این نگرش ها با تردید و با نوعی «هرمنوتیک شک» به آنها نزدیک شویم .
البته کلیت این بحث فراتر از مجال حاضر است چرا که نسل جدید نظریه های جهانی شدن ، عنوان های دقیق تر یافته اند و جهانی شدن ازآن کلیت مفهومی خارج شده و از مباحثی چون « جهانی شدن فرهنگ» ، « جهانی شدن سیاست»،« جهانی شدن اقتصاد»، « جهانی شدن دین »و ... سخن می رود .امروزه در غرب و بسیاری از کشورهای دنیا بخش عظیمی از مطالعات جهانی شدن، مطالعات معرفتی و نظری است . در ایران هم این اتفاق افتاده است ، البته این مطالعات در ایران دارای ویژگی های خاصی بوده و در همین عرصه متوقف مانده است و کافی نیست .
به صورت مشخص می توان به تعریفی خاص از جهانی شدن دست یافت که مورد اجماع همه متخصصان باشد؟
سال ها این بحث جاری است که جهانی شدن یک پروسه یا فرایند یا یک پروژه هدفمند و هدایت شده از جانب مغرب زمین است . طبیعتاً قائلین به هر یک از این دیدگاه ها تعاریف متفاوتی دارند که البته قابل توجه هستند. با این وجود به نظر من اصرار بر تعریفی محدود و مشخص اشتباه است . جهانی شدن یک فرایند تدریجی است که به جهانی و همگانی شدن 3 عنصر مهم اقتصاد، سیاست و فرهنگ انجامیده است . این 3 مفهوم همه تحولات و مفاهیم دیگر چون رسانه و ... را در بر می گیرد . جهانی شدن یعنی اینکه اقتصادهای ملی و آرزوی خودبسندگی ملی با مشکلات زیادی مواجه بوده و باید به فراخور امکانات به سمت پیوند با اقتصاد جهانی بیندیشند هر چند که سرعت این فرایند به گونه ای است که گاه از کشورهایی چون ما فرصت اندیشیدن را هم گرفته است بسیار مهم است که متخصصان بومی که جهان شناس هستند نیز در مصدر تصمیم گیرها قرار گیرند .
توضیح جهانی شدن سیاست هم که امری سهل و ممتنع است اما خلاصه اش این است که دولت دیگر تنها عنصر موثر عرصه جهانی نیست و اعتبار مرزهای ملی کاهش یافته و مفاهیمی چون حاکمیت ملی با فرسایش مواجه است که البته با وجود پذیرش جوانبی از این توضیحات اما قابل نقد است.
بسیاری بر این باورند که این پدیده جدید یعنی جهانی شدن تحول تازه ای نیست ، بشر همیشه جهانی اندیشیده است و این تحقق رویای بشر است.
این یک مغلطه با مفاهیم است ، چون باعث غفلت از نتایج جهانی شدن می شود . معمولاً این گونه استدلال ها پایه های غربی دارد و با این استدلال که اساسا فکر جهانی شدن میراث همه بشر است . بنابراین نباید در برابر آن مقاومت کرد یا بر آن حدودی را گذاشت و همه باید این روند را بپذیرند، نتایج خطرناکی برای کشورها و ملت هایی که سهم کمتری از این فرایند دارند در بردارد.
درست می گویند، ادیان، اسطوره ها، فولکلورها، فلسفه های قدیم و ... بسیاری از مفاهیم شان جهان گرایانه است و ارزش های انسانی و الهی را جهانی و بدون مرز شناخته اند اما باید دانست که این پدیده جدید متعلق به عصر جدید و غیر از مباحث فلسفی است ، در واقع تحولی یار خدادی عینی و عملی است . اکنون بسیار بیش از مفاهیم فلسفی ، اسطوره ای و دینی ، ابزارهای اقتصادی و رسانه ای در پی تغییر جهان بر آمده اند و الزاما نسبتی با آن مفاهیم زیبا ندارند . جهانی شدن در ادیان و اسطوره ها زیبا و رنگارنگ است ، اما جهانی شدن جدید همیشه زیبا نیست و به جرات می توان گفت که به سمت یکدستی و یکرنگی پیش می رود ، نه تنها علاقه ای به حفظ تنوع نیست بلکه از دید من یکسان سازی در اولویت است و این جریانی غیر قابل انکار به خصوص در عرصه اقتصاد و فرهنگ است .
در این یکسان سازی به اصطلاح برگ برنده در اختیار چه کسی یا کسانی است ؟ این جهان گرایی به چه سمتی است و آیا جهت مشخصی هم دارد ؟
من جهانی شدن را یک توطئه یا پروژه جادویی نمی دانم اما این هم غیر قابل انکار است که غرب دال مرکزی گفتمان جهانی شدن است و واقعیت این است که این غرب اقتصادی و فرهنگی است که به سوی تحمیل خود بر جهان بر می آید . برتری غربی ها در اقتصاد و رسانه به فرادستی زبانی و فرهنگی آنها هم انجامیده است . امروزه در اثر این فرایند دمکراسی که یک دستاورد فرهنگی غربی ها بر شمرده می شود جهانی شده است ، زبان انگلیسی عملاً به زبان دوم ملت ها تبدیل شده و حتی هویت زبان های مهمی چون آلمانی و فرانسوی را هم تهدید می کند بدون شک غرب و مفاهیم همراه آن مفاهیم مرکزی جهانی شدن هستند و آنها آنگونه که منطق قدرت و بقاست ، تلاش دارند تا جهانی شدن را به سود خود جهت بخشند . اگر ما هم روزی دست بالا را به دست آوریم تلاش خواهیم کرد تا فرهنگ و اقتصاد مطلوب خود را ترویج کنیم فهم این حرکت سخت نیست . هوشیاری که در ابتدا عرض کردم در همین راستا بود ، حالا که ما فعلا در موضع قدرت نیستیم باید با درایت بیشتری تصمیم بگیریم . زمان و هویت ملی مان ، اقتصاد ملی و .. ما نباید تضعیف شود . باید آگاهانه و فراتر از شعار و مصاحبه با اختصاص وقت و بودجه های متناسب ، زبان و هویت مان را پاسداری کنیم . نباید با این استدلال که میراث ما غنی است از تاثیرات جهانی شدن فرهنگی غفلت کنیم . در صورت بهره گرفتن درست از رسانه ها و به یاری اقتصاد توانا و فرهنگ و ادبیات غنی ، ایران به زودی جهانی خواهد شد. تقدیر ما به دست خودمان است .
به نظر شما چرا متخصصان کارشناسان و مدیران ایرانی تاکنون نتوانسته اند طرح جامعی را برای رویارویی با تحولات جدید تدوین کنند و اساساً رویارویی ما چگونه بوده است ؟
سوال خوبی است و بنده هم در کتابم کوشیده ام تا به برخی از دلایل این بی میلی و عدم پویایی در باب جهانی شدن بپردازم . به نظر می رسد که کلیت جامعه ایرانی نسبت به فراینده جهانی شدن بدبین است .حافظه تاریخی ایرانیان خاطره خوشی از غرب و غربی ها ندارد و امروزه که جهانی شدن عملا به نوعی غربی شدن هم هست ، ایرانیان با هراس و بی میلی مضاعفی به آن توجه می کنند . روسیه و انگلستان نقش مهمی در به شکست کشاندن انقلاب مشروطیت ایرانیان داشته اند .در 1907 این 2 کشور آشکارا ایران را به 3 حوزه و بین خود تقسیم کردند و منطقه باریک مرکزی که بی طرف ماند در 1915 طی قراردادی بین روسیه و انگلیس به انگلستان واگذار شد . همین انگلیسی ها چند سال بعد در 1919 با امضای قراردادی با وثوق الدوله در پی آن بر آمدند تا همه مقدرات ایران را رسما به دست بگیرند .
کودتا و سرکار آوردن رضا خان پهلوی ، کودتا علیه دولت ملی مصدق و در اختیار گرفتن صنعت نفت ، مخالفت با انقلاب اسلامی 57، حمایت از حمله نظامی علیه ایران ، حمله مستقیم به هواپیماها و کشتی های ایرانی و تحریم طولانی علیه نظام و مردم ایران مجموع خاطرات ایرانیان از غرب است و اینک برای بسیاری جهانی شدن همان غرب است که با لباسی دیگر در پی ضربه زدن برآمده است به جز سالهای اخیر از چند دهه پیش بیشتر روشنفکران برجسته ایرانی نسبت به غرب بدبین بوده اند . سید فخر الدین شادمان ، احمد فردید ، آل احمد و شریعتی به نقد و تکفیر غرب پرداخته اند و این نتیجه تجارت تلخ ما از غرب است . عموم ملت ها و دولت های جهان سوم نسبت به غرب بدبین هستند هر چند که در مواردی به دلایلی از جمله بحران های اقتصادی راه حل را در یاری گرفتن از غرب ببینند.
و اما نکته دیگری که باعث شده تا ما نتوانیم به جمع بندی ویژه ای برسیم ، فقدان اجماع بین نخبگان برای آینده اقتصادی و سیاسی کشورمان است . ما در باب جهانی شدن در بسیاری موضوعات دیگر برنامه جامع و کامل نداریم و لیکن در سالهای اخیر کارهای خوبی صورت گرفته است نبودن متولی خاص و قدرتمند هم یکی از علت هاست ، هنوز درک روشنی از تحولات فرهنگی ، اقتصادی و سیاسی در آینده جهان و منطقه نداریم . باز هم تاکید می کنم که ما هم به سهم خود و بدون اجازه گرفتن از ما جهانی شده ایم ، در منطقه ای هستیم که بیش از 75 درصد انرژی دنیا را تامین می کند و همین علت کافی است تا ما همیشه با غربی ها و شرقی ها رودررو باشیم .
جهانی شدن محیط امنیتی ایران را متحول کرده یعنی جدای از اینکه ما یک بازیگر جغرافیایی با ژئوپولتیک موثر هستیم ، ابزار بازی هم از سخت افزاری به نرم افزاری ارتقا یافته است اینکه جدای از رابطه با بازیگران منطقه ای نیازمند تعامل چند جانبه با بازیگران فرا منطقه ای هستیم .